دختر یک ماهه من
سلام عزیز دل مامان الان که دارم می نویسم تو ، تو بغلم آروم خوابیدی . در این یک ماه خیلی اتفاقات افتاده . من هنوز خیلی حالم جا نیومده و گاهی بچه داری برام سخته اما کمک های مامان جون این موقع ها رو برام راحت تر کرده . مافعلا که خونه مامان جون هستیم . شب هایی که دل درد داری ( که الهی من برات بمیرم ) مامان عزیزم به کمک من و بابات میاد و تورو میبره تا ما بخوابیم . تنها اتفاق نا خوشایند بعداز تولد تو کم خوابیه . حتی وقتی تو خوابی من خواب راحتی ندارم همش بیدار می شم نگاهت می کنم که نکنه جات بد باشه یا ناراحت باشی . اخه تو هم بیشتر موقع ها تو خواب غر می زنی و منم مجبورم تختتو تکون بدم تا آروم بشی . برای همینه که من دائم خوابم میاد . و این خوا...
نویسنده :
منتظر
15:43