مرضیهمرضیه، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

عطر بهشت

روزهای اول در خانه

1391/8/28 19:22
نویسنده : منتظر
185 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدایی که موجود به این کوچولویی رو خلق کرد و محبتش رو تو دل مادر و پدر جا داد

اخ که چه کیفی داره تو تو بغلمی عزیزم . احساس می کنم خیلی مسئولیت سنگینی در قبال تو که یک فرشته هستی دارم خدا بهم کمک کنه .

امروز ده روزه که تو به زندگی ما رنگ و بوی تازه ای دادی .

وقتی تورو به خونه اوردیم همه به کمکمون اومدن و تنهامون نگذاشتن بیشتر از همه مامان جون که عین این ده روز رو پیش ما بود و خیلی زحمت کشید و گاهی انقدر دلم واسش می سوخت که گریم می گرفت . بعدش هم خاله سیمین که دیگه مثل همیشه سنگ تموم گذاشت .

دیشب شب اول محرم بود و هیئت های خونه مامان جون شروع شده . امشب هم مامان جون دیگه رفت خونه . البته گفته صبح ها میاد تا وقتی احمد آقا بیاد بعد میره . بعد هیئت ها هم دوباره کوچ می کنیم خونه مامان جون تا شما از آب و گل در بیای و من راحت بتونم از پست بر بیام .

خدارو شکر خدای مهربون دعاهای منو مستجاب کرده . تو خیلی بچه خوبی هستی اصلا تو این ده روز اذیت نکردی . شب ها که می خوابی ، گریه الکی نمی کنی ، آرامش از نگاهت می ریزه . وقتی نگاهت می کنم خدارو تو چهرت می بینم . خدارو شکر زردی زیادی هم نداشتی که اذیت بشی .

روز های اول شیر دادن بهت یخورده سخت بود ولی حالا راحت تر شده . و لذتش رو چند برابر کرده .

امیدوارم روز به روز تپل بشی و از این لاغری در بیای . دل من واسه جون گرفتن تو پرپر می زنه . کلا منو دلمو پریشون خودت کردی . وقتی خوابی دائم می گم نکنه گشنش باشه ، وقتی بیداری هم همش حواسم بهته نکنه چیزی بخوای یا ناراحت باشی . مثلا وقتی سکسکه می کنی انقدر غصه می خورم تا خوب بشی نیشخند 

اینم عکس تو با بادکنک هایی که عمو مهدی زحمت کشیده درست کرده

 

این هم عکس شناسنامه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله سیمین
7 آذر 91 16:18
سلاااااام قربونت برم امروز که 20 روزه شدی خیلی تپل و با مزه شدی من با زینب و خاله لیلا داریم وبلاگت رو میبینیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عطر بهشت می باشد