مرضیهمرضیه، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

عطر بهشت

دختر یک ماهه من

1391/9/17 15:43
نویسنده : منتظر
578 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان

الان که دارم می نویسم تو ، تو بغلم آروم خوابیدی . در این یک ماه خیلی اتفاقات افتاده . من هنوز خیلی حالم جا نیومده و گاهی بچه داری برام سخته اما کمک های مامان جون این موقع ها رو برام راحت تر کرده . مافعلا که خونه مامان جون هستیم . شب هایی که دل درد داری ( که الهی من برات بمیرم ) مامان عزیزم به کمک من و بابات میاد و تورو میبره تا ما بخوابیم . تنها اتفاق نا خوشایند بعداز تولد تو کم خوابیه . حتی وقتی تو خوابی من خواب راحتی ندارم همش بیدار می شم نگاهت می کنم که نکنه جات بد باشه یا ناراحت باشی . اخه تو هم بیشتر موقع ها تو خواب غر می زنی و منم مجبورم تختتو تکون بدم تا آروم بشی . برای همینه که من دائم خوابم میاد . و این خواب لعنتی یخورده شیرینی این روزهارو کم کرده .


کارهایی که دختر زرنگمون بلده

ماشاالله به تو عزیزم که از روز اول گردن می گرفتی تازه حالا که یک ماه گذشته بهتر هم شدی و کلی وقت گردنتو بالا نگه میداری و به تابلو ها و ساعت روی دیوار نگاه می کنی . تازه سرتو روی شونه ما بلد می کنی و از اون طرف می چرخونی . این کار سختیه اما تو می تونی عزیزم .

جغجغتو که هر طرف تکون میدیم سریع بر می گردی و نگاه میکنی . باهات که حرف میزنیم بادقت گوش میدی و عمیق نگاه میکنی گاهی هم عکس العمل نشون میدی . حتی اگر کسی از طرف دیگه تو حرف بزنه برمی گردی و نگاهش می کنی .

انقدر هوشیاری که با هر صدای کوچیکی از خواب میپری و این موضوع کمی دردسر ساز شده .

فدات بشم کی میشه تو بخندی ، بشینی ، حرف بزنی ، راه بری ، خودتو برام لوس کنی و من نازتو بکشم . من و بابا احمد عزیز بی صبرانه منتظر رشد و یادگرفتن کارهای جدیدتیم .


 اولین جایی که رفتی

دختر گلم ما تو این ماه تقریبا هیچ کجا نرفتیم . اما از اونجایی که توفیقات الهی شامل حالمون بود  روزهای اول تولدت محرم شروع شد . تاثیری که تو از شرکت در مجالس عزای سالار شهیدان (ع) می گیری از همه بیشتره چون تو هنوز پاکی و ارتباطت با ملکوت از همه بیشتره . ما هم تصمیم گرفتیم که با هر سختی که شده تورو ببریم هیئت تا انشاالله عاشورایی بزرگ بشی . خدارو شکر تو خواب میبردیمت خواب هم برت می گردوندیم . اصلا اذیت نمی کردی . قربون آرامشت برم .


غصه برای دختر خالت زینب کوچولو

الهی خاله واست بمیره که دوران سخت جدایی از شیر مادر رو تحمل می کنی در حالی که مرضیه کوچولو دائم داره جلوی تو شیر می خوره . هر بار تو شیر می خوری زینب میریزه به هم و غصه می خوره . منم باید کلی نازشو بکشم و بعد از شیر دادن به تو اونو بغل کنم بهش محبت کنم تا حالش جا بیاد . تورو خیلی دوست داره . بچه های دیگه که شیر می خورنو چنگ می گیره اما به تو کاری نداره .

این هم عکست با سجاد

میاد پیشت میگه خیلی کوچولویی دوست دارم

این جا هم تو بغل نرگس خوابت برد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عطر بهشت می باشد