دخترمون میشینه
ملوسک من سلام
اگر بدونی چقدر می چلونمت هیچی هم نمیگی فقط بابات که سفت ماچت می کنه گریه می کنی اخه ریشاش تیزه . ولی بابا هم عاشقته و این احساس رو یه جوری باید تخلیه کنه تازگی ها سعی می کنه بخاطره شما که عزیز دلشی ریشاشو زود بهزود بزنه . از این که میبینم یکی تو زندگیمون هست که دوتامون یه اندازه دوسش داریم و براش جونم.ن رو هم میدیم لذت میبرم این حس مشترک تویی دلبرم .
ببخش که دیر آپ می کنم اخه تو خیلی وقتمو گرفتی و دوست داری همش باهات بازی کنم و بهت توجه کنم اخه هر چی هم می گذره شیطون تر می شی و باید بیشتر مواظبت باشم گلم .
عسل مامان تو این ماه که هفت ماهگیت تموم شد خلی کارهای جدیدی یاد گرفتی و ما برای کوچکترین کارهات یه دنیا ذووووووووووووق می کنیم .
یکی اینکه می تونی بشینی خوانومم البته باید خیلی مراقب باشیم چون یهووووو هم می افتی .
و کار دیگه ای که می کنی اینه که یه جوره خیلی بامزه ای سینه خیز میری . گاهی هم همچین تند میری که نگو برای رسیدن به چیزی که می خوای تلاش می کنی . با روروئکت هم که دیگه هر جا می خوای میری ، گاهی باید از جلوی روروئکت فرار کرد تا زیرمون نگیری قربونت برم که عاشق روروئکتی . باید دکراسیون خونمون رو یه جوره خیلی پیرزنی بکنیم چون هرجا میری خطر افرینی میای جلوی میز و شیشه میز رو لیس میزنی
تو این ماه روز های تعطیل ١٣ و ١٤ خرداد رفتیم اصفهان خونه عمه لیلا که خداییش به تو خیلی حال داد چون با سبحان و صادق و زهرا کلی کیف کردی . سبحان که باهات بازی می کرد کلی می خندیدی .
این هم عکس های اصفهان
وقتی غذا می خوری شکلت دیدن داره با دهن بسته یه کاسته سوپ نوش جان می کنی و بلافاصله که قاشق رفت تو دهنت دستت رو می کنی تو دهنت و این جوریه که کل هیکل خودتو منو سوپی می کنی
دخترم ورزش کاره
مرضیه جونم تو دماوند با گل های بهاری