مرضیهمرضیه، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

عطر بهشت

چهار ماهگیت مبارک

1391/12/22 11:34
نویسنده : منتظر
286 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دردونه مامان

فدات بشم که هر چی بزرگ تر میشی بشتر دل ما رو می بری . تازگی ها هر کس باهات حرف میزنه زود می خندی و همش دلت بازی می خواد . هر چی هم که می چلونمت هیچی نمی گی و دوست داری . بعضی موقع ها وقتی یک لحظه ولت می کنم گریه می کنی ، اونوقت هر کاری می کنم ساکت نمی شی . تا باهات بازی می کنم ساکت میشی نیشخند ایییییییییییییییییی شیطون . من هم نمی ذارم تو کمبود داشته باشی عزیزم همینطور که به فکر گشنگی و مراقبت های دیگه به تو هستم سعی می کنم کارم رو ول کنم و باهات بازی کنم . البته این کار برای خودم هم لذت بخشه ماه مامان . بیشترین کسی که بهش می خندی اونم با صدای بلند مامان جونه . اصلا مامان جون رو که می بینی به قول بابا احمد موتورت روشن میشه و دست و پا میزنی . یه موقع هایی هم من دارم کار خودمو می کنم و تو بهم لبخند میزنی . اونوقته که می خوام خودمو بزنم . تو هم عاشق مامانی قلب بابا که از سر کار میومد کلی وقت مینشست تا خستگیش در بره حالا با وجود تو همه خستگی هاش در میره و تورو تو آغوشش میگیره و باهات حرف میزنه . خدایی تو هم واسه بابا با همون چندتا کاری که بلندی ذوق می کنی .

قربون مو های سیخ سیخیت برم که با نمک ترت کرده

مرضیه جووووووووونم انقدر از خوش اخلاقیت نوشتم بذار بگم که تازگی ها اگر از کاری هم خوشت نیاد مثلا موقع لباس پوشیدن مخصوصا تو حموم یا موقعی که گشنته یا هرچی دیگه همچین گریه ای سر میدی که آدم هول می کنه و هر کی ندونه فکر می کنه قاشق داغ گذاشتن رو تنت تعجب داره قدرت صدای نازنینت بیشتر می شه و شلوغی می کنی که نگو و نپرس .

عزیز دلم این دیگه دل درد هات کمتر شده ولی هنوز دل کوچولوت درد میگیره . دعا می کنم که زود خوب بشی . یک روز با خاله ها برات حدیث کسا خوندیم تا دل درد هات خوب بشه . باور کن که از اون روز دل دردت نصف شده و این رو ممنون حضرت زهرا (س) هستم که همیشه هوامون رو دارن .

خوابیدنت هم خیلی خوب شده دیگه شب ها حدود ساعت ١ با کم و زیاد می خوابی و اجازه میدی مامان و بابا استراحت کنن . الهی قربونت برم که دیگه واسه نماز که بلند میشم شیر می خوری و زودتر بیدار نمی شی .

دختر گل ما تو ایم ماه غلت زده و اسباب بازی هاش رو تو دستش نگه میداره و می تونه بزنه روی عروسکش که صدا بده . گاهی هم با صدا در آوردن از خودت ، خودتو سر گرم می کنی . عشقی شدی که نگو . لبخند

این هم عکسهات با عروسکی که روش میزنی و صدا میده

راستیییییییییییییی از واکسنت بگم .اون روز برف میومد . باز هم مثل همیشه مرضیه صبور بودی و با این که تب کمی داشتی ولی اذیت نکردی . منم سعی کردم قوی تر باشم و موقع واکسن زدنت فقط اشک تو چشمام جمع شد و نذاشتم که بریزن . بابای مهربونت بغلت کرد و من هم رومو کردم اونور ولی دست هات رو گرفته بودم . بدون که من و بابا تو هر مرحله از زندگی که باشی دوتایی همراهت هستیم و درکت می کنیم . یه چیز با مزه نیشخند موقعی که حالت بهتر بود دست و پا میزدی اونم تند ولی پای چپت رو تکون نمی دادی خیلی جالب بود قربون پای واکسن خوردت برم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نازگل
23 اسفند 91 16:34
عاشقتم همینجوری هم کلی با نمکی امیدوارم نوروز تو و مامان وبابای گلت مبارک باشهچش نخوری ولی بزرگ بشی چه شکلی میشی اخه روز به روز ناز ترو خوشگل تر میشی
نازگل
23 اسفند 91 16:36
برای تو
خاله لیلا
24 اسفند 91 6:21
سلام الهی که خاله قربون اون موهاش فاطمه جونم مگه تو به این بچه شیر هم میدی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! راستی عکس آخریه رو نپسندیدم عشقم خیلی ماه تر از این عکسشه
خاله سيمين
26 اسفند 91 0:26
وايييييييييي عكسشو ديدم دلم تنگ شد تقريبا 58 ساعته نديدمت نمكدون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عطر بهشت می باشد