مرضیهمرضیه، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

عطر بهشت

روزهای شش ماهگی

1391/5/21 2:32
نویسنده : منتظر
141 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مامان ، مرضیه جووووووووووووووووونم لبخند سلام

یه روز من و بابا ، با هم رفتیم دکتر .معمولا چون دکتر صبح ها هست من با مامان جون یا خاله سیمین میرم . ولی این دفعه چون ماه رمضون بود نخواستیم مزاحم کسی بشیم . خیلی برای من لذت بخش بود که با بابات به دکتر میرفتم . مژه

خدا خدا می کردم که خانم دکتر سونوگرافی کنه و من دوباره عشقمو ببینم . بالاخره رفتیم تو . دکتر گفت فشارت یه خورده بالاست و نباید نمک بخوری ناراحت . من هم از حال و روزم براش گفتم که چقدر پام درد میکنه و انگار هزارتا سوزن توشه . اصلا نمیتونم حتی مدت کم بایستم . خانم دکتر قبلا ویتامین ب داده بود بخورم و ایندفعه گفت مجبوری تحمل کنی و راهی نداره . البته این چیزا در راه تو هیچی نیست عزیزم .

من گفتم خانم دکتر سونوگرافی نمی کنید ابرو و اونم گفت : چرا از خرداد تا حالا خیلی گذشته . منم کلیییییییییییییییی ذووووووق کردم نیشخند . خوب شد بابا احمد هم بود تا تو رو ببینه . باز تایید کرد که شما یه دختر خانم نازنازی هستی . بعدش هم گفت بچه اول دختر باشه خیلی خوب و با برکته . کوچولوی من که سرباز امام زمان و شاگرد حضرت زهرا هم هست دیگه خیلی پر برکته ایشالا . فرشتهخیلی با مزه بود راحت تو دل مامان لم داده بودی یه پات هم باز بود و یه پات هم بسته زبان خانم دکتر می گفت مثل حاجی بازاری ها یلَم دادی خنده

تو این روزهای ماه رمضون من و تو همش داریم با خدا عشق می کنیم و تمام لحظاتمون سرشار از یاد خداست . قربونت برم ، من تورو تو همه اعمالم شریک می کنم . تو غسل ها ، نمازها ،‌ قرآن و ... حتی تو شب های قدر موقع قرآن سر گرفتن ، یه قرآن خیلی کوچولو داریم میگذاشتم روی دلم تا تو هم زیر سایه قرآن باشی . تا جایی هم که تونستم واسه همه چیزات دعا کردم . مخصوصا این که امشب قضا و قدر یک سال تعیین میشه . منم کلی دعا کردم تو سالم به دنیا بیای و خدا تورو تو دست های من قرار بده و روز به دنیا اومدن تو قشنگترین روز باشه .

راستی خانم دکتر گفت میتونی روزه بگیری و ضرری برای بچه نداره تعجبتعجب منم یه روز روزه گرفتم تا ببینم طوریم میشه یا نه . خیلی روز خوبی بود . یاد اون موقع ها اوفتادم که تو ماه خدا روزه می گرفتم ناراحت . ولی همش نگران بودم یه بلایی سر تو بیاد . بعد سحر که خیلی دلشوره داشتم اما رو خودم کار کردم و گفتم باید توکل بر خدا کنی و راضی باشی به رضای خدا دیگه هر چه بادا باد . دیگه کلی نام قشنگ تو کمکم کرد راضی بشم به رضای خدا و تا افطار راحت راحت تحمل کنم . اخه روز ها هم خیلی طولانیه استرس

تمام لحظات زندگیم با فکر به تو داره می گذره

                                        به امید روزی که بیای تو بغلم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

زینب عشق مامان و بابا
28 مرداد 91 10:36
به مرضیه جوووووووووووونم بگو برای ما حسابی دعا کنه
سوگل
3 مهر 91 14:30
سلام اینو بخون: البته من ننوشتما یکی برام فرستاده ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید........
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عطر بهشت می باشد