مرضیهمرضیه، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

عطر بهشت

عشق من ، دختر من

1391/3/30 0:49
نویسنده : منتظر
221 بازدید
اشتراک گذاری

اول از همه چیز عید بزرگ مبعث رو به صاحت مقدس امام زمان (ع) تبریک میگم . امام  خوبم برای خانواده ما دعا کن . ممنون 

 

انقدر روز شماری کردم تا بالاخره 28 خرداد از راه رسید تا برم سونوگرافی و ببینمت . با خاله سیمین عزیز رفتم دستش درد نکنه خیلی خسته شد . وقتی رسیدیم خیلی خلوت بود و سریع رفتیم تو . داشتم از هیجان می مردم ( دیشبش انقدر خواب دیدم که نگو استرس) یه مانیتور بزرگ هم جلوی من و خاله بود که تورو ببینیم . وقتی تصویر واضح شد یه فرشته کوچولورو دیدم که همش تو وجودمه ولی تا حالا ندیدمش خیلی لذت بخش بود قلب. خانم دکتر یکی یکی تمام اجزای بدن کوچولوتو با دقت دید استخون ها و انگشتای دست پات و معده و کلیه ها و قلب و مغز و ... وقتی به دستیارش می گفت مثلا معده ok من از خوشحالی پر در می آوردم و خدارو شکر می کردم . قربون دستات برم که همش باز بود تا میومد صورت قشنگتو ببینه دستتو جلوی صورتت می گرفتی نمی داشتی ببینه نیشخند مجبور شدیم صبر کنیم من کلی راه برم تا شما روتو به ما بکنی تا دکتر تیغه بینیتم ببینه بالاخره دید و خیال منم از بابت بیماری های اولیه تو راحت شد .                                            

                                                        عطر بهشت

همه بیتاب بودن تا بفهمن نی نی دختره یا پسره  تا فهمیدیم دخترییییییییییی هورا همه از شنیدن این که دختری خوشحال شدن مخصوصا مامان بابا ( وقتی دوتاشون مامان جونن من چی بنویسم!) بابا احمد هم که همش زنگ می زد تا از اتفاقات عقب نمونه زبان وقتی شنید دختری خوشحال شد و گفت: دختره بابا  نیشخند از همه بیشتر خاله لیلا خوشحال شد که تو بشی همبازی و هم زبون زینب جیگر

                   

خدای مهربون ممنون که از در برکت خودت یه دختر به من دادی . خدایا ممنون که ماه قشنگ من سالم بود همین طور تا آخر عمرش سالم نگهش دار . امییییییییییییییییییییییییییییییییییییین هر چی بگم شکر بازم کمه 

خدایا شکرت ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

Mumy
30 خرداد 91 0:59
اخی عزیزم یا خودم افتادم چقدر زود گذشت قدر این روزها رو بدون
خاله لیلا
30 خرداد 91 2:46
شکر خداوند مهربون که رحمتش رو شامل حالتون کرده و گل دختر ناناز بهتون عطا کرده بی تاب دیدنش هستم.به خاطر زینب که همبازیش تو راهه خییییییییییلی خوشحالم
خاله سیمین
3 تیر 91 23:38
یعنی چند ماه باید صبر کنم تا دوباره ببینمش
مامان فاطمه حسنا
4 تیر 91 17:26
به سلامتی إن شاء الله. از صمیم قلب تبریک می گم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عطر بهشت می باشد