مرضیهمرضیه، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

عطر بهشت

یکی دیگه با من

1391/3/3 16:21
نویسنده : منتظر
165 بازدید
اشتراک گذاری

سپاس و شکر بی حد از خدایی که حاجت دل منو داد و گذاشت من هم یکی از اون امانت دارانش باشم که البته نگهداری این امانت کار خیلی خیلی سختیه اما امید دارم به یاری و کمکش .

شکر

وقتی فهمیدم تو رو خدا بهم داده از خوشحالی تو خونه بالا و پایین می پریدم در حالی که داشتم با خاله لیلا با تلفن حرف می زدم . دوتاییمون جیغ می زدیم .

خیلی حس عجیبی بود هم خوشحالی شدید هم نگرانی زیاد هم هیجان که انگار تمام اعضای بدنم داشتن بهم تبریک می گفتن .

وقتی بابا اومد خونه و بهش گفتم از خوشحالی قرمز شده بود کلی همدیگرو بغل کردیم و شادی کردیم و بابای با شعورت از خود راضیبرام یه عطر که قبلا خریده بود بهم هدیه داد چون من مامان شده بودم نیشخند

انقدر همه تورو نیومده دوست دارن از شنیدن اومدنت خیلی ذوق کردن . عکس العمل های هر کسی خیلی با مزه بود و باعث دلگرمی من می شد که تو این شادی تنها نیستم .

همش سعی می کنم که مراقبت هایی که باید در این دوران بشه رو به طور کامل انجام بدم چه مراقبت های غذایی و استراحت و... که برای جسم لطیفت خوبه و چه مراقبت های باطنی که برای روح حساست خوبه . امیدوارم انقدر خوب مواظب باطن مثل برگ گلت باشم که وقتی بدنیا اومدی عاشق امام زمام باشی .

بابا احمد انقدر توی کارا کمکم می کنه و مواظبمه که نگو معلومه تورو هم خیلی دوست داره الان بیشتر از هر وقت بهش احتیاج دارم به محبتش و به کمکش یه پشتیبان که از همین اول بهش تکیه کنم و خدایی تا الان که خوب پشتیبانی بوده

روزی که احساس کردم حالم داره بد می شه و ویارم دارم و بارداری روی بد هم داره برعکس خیلی خوشحال بودم چون احساس می کردم که اثاری از بارداری در وجودمه که سختی هاش هم به خاطر وجود تو شیرینه .

٢ اردیبهشت ٩١ برای اولین بار رفتم دکتر و با سونوگرافی دیدمت عزیزم خیلی کوچولو بودی . بغل دوست داشتم بغلت کنم . خانم دکتر گفت که تکون هم خوردی فکر کنم شیطون باشی استرس

حالا دیگه همه منتظرن بدونن نی نی جونشون دختره یا پسره و مامان از همه کنجکاوتر با این که فرقی نداره ولی دونستنش جالبه

خدایا عزیز دلم هر چی که باشه سالم باشه هم تنش هم روحش خدایا تا حالا انقدر از ته دل برای کسی دعا نکرده بودم فرشته

امسال روز مادر خیلی حس عجیبی داشتم هم که مامانمو از همیشه بیشتر دوست داشتم که همش تو چشام اشک جمع می شد هم که خودم احساس می کردم توی اون روز سهم بیشتری دارم از تو خواستم چون به ملکوت نزدیک تری از حضرت زهرا (س) یه عیدی خوب برام بگیری ایشالا که گرفتی

یا زهرا (س) کمک کن تو این مسئولیت مهم که خدا بر دوشم گذاشته و اون رسوندن خانوادم به خداست موفق باشم فرشته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان فاطمه حسنا
28 اردیبهشت 91 19:14
سلام. خدا به گل دختر یا پسر شما سلامتی و شادی همیشگی عنایت کنه، إن شاء الله. خیلی با احساس نوشتین. اشک آدم در میاد
خاله لیلا
6 خرداد 91 10:19
سلام فاطمه جونم وبلاگ نی نی تون مبارک. من اولین نظر دهنده وبلاگ فسقلی جونم بودم اما نمیدونم چرا نظرم ثبت نشد امیدوارم تحت عنایات خداوند خاطرات شیرینی رو برای فرزند عزیزتون به یادگار ثبت کنید.
zahra
20 دی 91 4:58
خیلی خوشحالم که انقدر حس خوب داری منم یه پسر بچه شیطون دارم که با تمام دنیا عوضش نمیکنم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عطر بهشت می باشد